کد مطلب:28967 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

مومنِ مجاهد












«أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْء َامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الأَْخِرِ وَجَهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ »[1].

آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد كردن مسجدالحرام را همانند [ كار] كسی پنداشته اید كه به خدا و روزِ بازپسین، ایمان آورده است و در راه خدا جهاد می كند؟ [ نه، این دو] نزد خدا یكسان نیستند و خدا، بیدادگران را هدایت نخواهد كرد.

3097. امام حسن علیه السلام:خداوند عزوجل فرموده است:«آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد كردن مسجدالحرام را همانند [ كار] كسی پنداشتید كه به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده است و در راه خدا جهاد می كند؟ [ نه، این دو] نزد خدا یكسان نیستند و خدا، بیدادگران را هدایت نخواهد كرد». پدرم مؤمن راستین به خدا و روز قیامت و مجاهد در راه خدا بود و این آیه درباره وی نازل شده است.[2].

3098. امام باقرعلیه السلام - درباره همین آیه شریف -:این آیه، درباره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.[3].

3099. المصنَّف - به نقل از شعبی، درباره همین آیه شریف -:درباره علی علیه السلام و عبّاس نازل شده است.[4].

3100. تفسیر الطبری - از محمّد بن كعب قرظی -:طلحة بن شیبه از بنی عبد الدار، و عبّاس بن عبد المطّلب و علی بن ابی طالب علیه السلام بر هم افتخار می كردند. طلحه گفت:من متولّی خانه خدا هستم و كلید خانه در دست من است. اگر بخواهم، شب را در آن به سر خواهم بُرد.

عبّاس گفت:من متولّی آب دهی [ به زائران] هستم و اگر بخواهم، شب را در مسجد الحرام به سر خواهم بُرد.

علی علیه السلام فرمود:«من نمی دانم شما چه می گویید! من، شش ماه پیش از دیگران به سوی قبله نماز خواندم و اهل جهادم». آن گاه خداوند، آیه:«آیا سیراب كردن حاجیان و آباد كردن مسجدالحرام را همانند [ كار] كسی پنداشته اید كه به خدا و روزِ بازپسین، ایمان آورده است و در راه خدا جهاد می كند؟ [ نه، این دو] نزد خدا یكسان نیستند و خدا، بیدادگران را هدایت نخواهد كرد» را به طور كامل، نازل كرد.[5].

3101. تاریخ دمشق - به نقل از اَنَس -:عبّاس و شَیبه، متولّیان خانه خدا، نشسته بودند و بر یكدیگر فخر می فروختند. عبّاس به وی گفت:من برتر از توام. من عموی پیامبر خدا و وصیّ پدرش و ساقی حاجیانم.

شیبه گفت:من از تو برترم. من امین خدا بر خانه اش و نگاهبان آنم. آیا آن گونه كه من مورد اعتمادم، تو مورد اعتماد قرار گرفته ای؟

آنان در این باره با هم مشاجره می كردند كه علی علیه السلام نزد آنان رسید. عبّاس به وی گفت:پسر برادرم، لحظه ای صبر كن! علی علیه السلام ایستاد.

عبّاس به وی گفت:شیبه بر من فخر می فروشد و فكر می كند كه از من برتر است.

علی علیه السلام فرمود:«عمو جان! شما به او چه گفتی؟».

گفت:گفتم كه من عموی پیامبر خدا و وصیّ پدرش و ساقی حاجیانم. پس از تو برترم.

سپس به شیبه فرمود:«تو به او چه گفتی؟».

شیبه گفت:گفتم كه من از تو برترم. من امین خدا بر خانه اش و نگاهبان آنم. آیا آن گونه كه خدا به من اعتماد كرده، به تو اعتماد كرده است؟

علی علیه السلام فرمود:«بگذارید من هم با شما در مفاخره شركت كنم».

گفتند:باشد.

علی علیه السلام فرمود:«من از هر دوی شما برترم. من از بین مردانِ این امّت، اوّلین كسی هستم كه ایمان آورد، مهاجرت كرد و جهاد نمود».

همه به خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله رفتند و در برابرش نشستند و هر كدام از آنان افتخار خود را به ایشان گفت.

پیامبرصلی الله علیه وآله چیزی در جواب نگفت و همه رفتند. بعد از چند روز، وحی درباره آنان نازل شد. پیامبرصلی الله علیه وآله به دنبال هر سه نفر فرستاد. آمدند و برای آنان این آیه را خواند:«آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد كردن مسجدالحرام را همانند [ كار] كسی پنداشتید كه به خدا و روز واپسین ایمان آورده است؟...» (تا پایان آیه).[6].









    1. توبه، آیه 19.
    2. الأمالی، طوسی:1174/563، بحار الأنوار:153/72.
    3. تفسیر القمّی:284/1.
    4. المصنّف فی الأحادیث و الآثار:61/504/7، تفسیر الطبری:6/جزء 96/10، الدرّ المنثور:145/4.
    5. تفسیر الطبری:6/جزء 96/10، تفسیر الفخر الرازی:12/16.
    6. تاریخ دمشق:357/42، شواهد التنزیل:337/328/1؛ روضة الواعظین:118.